تو چرا چادر سر می کنی؟
بالاخره یک روز دلم را زدم به دریا و به او گفتم :
فاطمه! از وقتی دیدمت یه سوال مثل خوره رو عصابمه.
می دونم چیز بی اهمیتیه اما دلم می خواد بپرسم و خودم رو راحت کنم.
تو چرا چادر سر می کنی؟
بالاخره یک روز دلم را زدم به دریا و به او گفتم :
فاطمه! از وقتی دیدمت یه سوال مثل خوره رو عصابمه.
می دونم چیز بی اهمیتیه اما دلم می خواد بپرسم و خودم رو راحت کنم.
تو چرا چادر سر می کنی؟
مطالب کلیدی برای اونایی که حوصله خوندن ندارن
های لایت شده
سلام، شما به وبلاگ من اومدید و گفتید که مناسب نیست عکسم رو در وبلاگ قرار دهم حتی با اینکه با حجابه.اما همین پست چیز دیگه ای میگه (پست 94 )
سؤال:آیا درج عکس زنان چادری یا مانتویی که در مراسمات مذهبی شرکت می کنن و با حالتهایی چون خنده ؛ کشیدن پرچم روی صورت ؛ نوشتن جملاتی روی دست برای ابراز محبت به رهبری و ... اشکال پیدا میکند؟
جواب:اينگونه تصاوير اگر اززنان مسلمان باشد وحجاب آنهاكامل ولباس تنگ ومحرك نپوشيده باشندباشددرج آنهادرسايت هااشكالي ندارد
عکس من هم با چادره
مخصوصا من که فقط 13 سال دارم
این هم دلیل قانع کننده ی من با استفاده از مطالب خودتون
منتظر پاسختون در وبلاگم هستم
جواب
این متن را نه تنها برای شما خواهر محترم
بلکه برای تمامی زنان باحجابی که می خواهند در فضای مجازی فعالیت کنن
(چه در امر ترویج حجاب باشن یا مورد دیگر) می نویسم امیدست با خوندن کامل متن و نقدهاتون مرا یاری برسانید
1- اولا ما نگفتیم که گذاشتن عکس چادری شما شرعا حرام است بلکه گفتیم بهتر است نگذارید
چرا بهتر
دلیل اول:
ببینید در احکام شرعی یک محدوده داریم که وارد شدن به آن حرام است و یا قرار گرفتن در آن محدوده واجب است (احکام واجبات) و باید حریم حفظ شود
یک محدوده ای هم تعیین شده که گفته میشه اگر در این محدوده قرار بگیرید مورد پسند و رضایت خدایتعالی قرار می گیرید (مستحبات) و باعث تقرب بیشتر شما در درگاه الهی می شوید و کدام مسلمان دوست ندارد که به درگاه الهی تقرب بیشتر داشته باشد
در محدوده حجاب بحث می کنم
در آیه 60 سوره نور نگاه کنید
وَالْقَوَاعِدُمِنَالنِّسَاءِاللاَّتِيلاَيَرْجُونَنِکَاحاًفَلَيْسَعَلَيْهِنَجُنَاحٌ
أَنْيَضَعْنَثِيَابَهُنَغَيْرَمُتَبَرِّجَاتٍبِزِينَةٍ
وَأَنْيَسْتَعْفِفْنَخَيْرٌلَهُنَوَاللَّهُسَمِيعٌعَلِيمٌ
و زنان از کارافتادهای که امید به ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباسهای (رویین) خود را بر زمین بگذارند، بشرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند؛ و اگر خود را بپوشانند برای آنان بهتر است؛ و خداوند شنوا و داناست
با اینکه حکم واجب حجاب برای اینگونه زنان سالخورده تسهیل شده ولی باز پوشش را بهتر می داند
به آیات 23 تا 25 سوره قصص توجه کنید
داستانیست در مورد دختران حضرت شعیب و برخورد آنها با حضرت موسی (علیهم السلام) که معلومه علاوه بر حجاب ؛ خداوند متعال به یک خصیصه دوست داشتنی دیگه ای اشاره می کنه
تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاء (نوعی راه رفتن که حیا از آن طلب میشه)
مطلب را طول نمی دم اونی که واقعا میخواد بدونه خدایتعالی از زن مسلمان در این آیات چی می خواد به پیامها و معانی این آیات دقت بیشتری کنه برای کمک می تونید به این آدرس هم سر بزنید
دلیل دوم:
سطح انتظار جامعه و آداب و رسوم جامعه
ما چیزی بنام عُرف و آداب و رسوم در جامعه داریم که این عرف در جامعه ای نسبت به جامعه دیگر فرق می کند
ممکنه عملی که از ما سر می زند از لحاظ شرعی اشکال نداشته باشه ولی عرف جامعه اونو قبول نکنه
(البته برای یک مسلمان وقتی میان انتخاب یک عمل شرعی و عمل عرفی یکراه بوجود می آید ؛ شرع را انتخاب می کند)
مثال می زنم
موتورسواری یک آخوند (با اینکه حرام شرعی نیست) در یک شهری مثل قم اشکالی بوجود نمیاره ولی در بعضی شهرها تا حد مرتد شدن آخوند ممکنه پیش بره
تخمه شکستن افراد در فضاهای تفریحی اشکال شرعی نداره ولی همین عمل در افرادی با شخصیتهای اجتماعی بالا و با سنین مختلف ؛ واکنشهای متفاوت جامعه را در بر دارد
این امر تنها در جامعه مسلمین نیست بلکه در جوامع مختلف صدق می کند
مثلا روابط غیر رسمی رئیس جمهور کشور امریکا با یک خانم در حالیکه در جامعه امریکا این مسئله پذیرفته شده است باعث تنش و کوبیدن او ؛ توسط جناح رقیب شده بود
خلاصه سطح انتظار جامعه ما از رفتارهای یک استاد دانشگاه ؛ دکتر
؛حافظ قران
؛ زن چادری
؛ یک آخوند
؛ یک پیرمرد با یک فرد کم سن و سالتر و ... بیشتر است
دلیل سوم:
تفاوت نگاه مرد با نگاه زن است
(این قسمت را آقایونی که مطلب را می خوانن توضیح بیشتری دهند)
اصولا بعضی مردها (و شاید اکثریت) در نگاه به زنها (چه کل اندام و چه گردی صورت ؛
چه در جامعه مسلمین باشه چه نباشه) ؛ جزئیات بیشتر و موشکافانه ای از خصوصیات جسمی زن بدست می آورند مشاهده این جزئیات به نسبت اینکه زن مورد نظر ؛ لحظه ای از جلوی چشم مرد می گذرد و یا در در تلویزیون نمایش داده می شود و یا پوستر و عکس او در دست او قرار می گیرد فرق می کند
شناخت عمیق از همین تفاوت نگاههاست که باعث میشه بعضی از خانمها از قرار گرفتن در جلوی دوربین در حد امکان خودداری کنن و یا خانواده (مخصوصا پدران) نسبت به گذاشتن عکس ناموسشان در فضای مجازی واکنش نشان دهند
مطلب را جمع کنم
با فهمیدن خوب از این دلایل سه گانه (شاید هم بیشتر باشه) شما پی می برید که چرا
امامان معصوم و مجتهدین جامع الشرایط از انجام رفتارهایی خودداری می کنن که افراد عادی در ملاعام آنرا براحتی انجام می دهند
چرا عکس و حتی اسامی زنان در اعلامیه ها چاپ نمیشه
چرا سعی میشه محل خانمها و آقایون جداگانه باشه
چرا حکم نگاه به عکس زنی که می شناسی با اونی که نمی شناسی فرق میکنه
چرا آروغ زدن و بستنی لیسیدن و ... در ملاعام یک کار سبک به حساب میاد
چرا فلسفه لباس رسمی و غیر رسمی بوجود آمده
چرا بعضی از مردان با حداقل پوشش (مثل آستین کوتاه بودن و یقه باز کردن و یا با زیر پوش بیرون رفتن) در جامعه ظاهر نمیشن
چرا مطالب و عکسهای دختران بیشتر لایک می خوره
ووو
به نقل از :دختران ماه پیشونی
بعضی وقتها که دل چادرم از اینهمه طعنه و تهمت می شکند ...
بر می دارمش با هم می رویم گلزار شهدا
چند تا وصیت نامه هم برایش می خوانم
حرفهای قشنگشان را برایش تکرار می کنم
دل دو تایمان باز می شود ...
عاشق تر از همیشه بر می گردیم خانه...
فقط کاش قسمتم بشود ببرمش مدینه
تا داستان مظلومیت بی بی را با چادر خاکی برایش تعریف کنم...
هــــــوا گرم☀ بود
نسیم ملایمی می وزیـــــــد ...
چه
هنری بود ، رقص بلـــــ❤ـــــوندی هایت در هوا .
چه
خنکـــــــ میشدی با آن آستیـــــ❤ـــن کوتاه .
چه
جذابــــــ بودی با آن عشوه و خنده ها ❥.
کنارم نشسته بودی و
حس نکردی لذّت مرا :
وقتــی راننــده
مـــرا 【خانومـ 】
و خطاب کـرد تـــو را ► خانومـــی◄
و
من هم چنان به خـانــوم❥ بودن خـــود می بالــم ...
به همت وبلاگ :˙·٠•♥❤ گل های محبت ❤♥•٠·˙
برای دیدن اقوام اومدم
در سالن فرودگاه
احساس بدی از چشم چرونی مردان
ایرونی دارم
بیا در کشورهای اروپایی ببین هیچکس باهات کار نداره همه راحت از کنار هم می گذرند
من در روستای خودم اینقدر توسط اهالی اذیت نمیشم که در شهر میشم
در اونجا هم لباس راحتی و گل گلی بر تنم بود
جوراب نمی پوشیدم و گاها موقع کار در مزرعه آستینامو بالا می زدم و یا شلوارمو جمع می کردم
اما در شهر
وقتی مانتوی رنگی و نقشه دار می پوشی و کمی آستینات بالا میشه
متهم به بی دینی و بدحجابی میشی و انباری از متلکها و بوق زدن ماشینها نثارت میشه
خیلی وقتها شنیدیم مردان ایرانی متهم به چشم چرونی شده اند
خیلی وقتها دیدیم زنهایی که پوشش خاصی داشتند متهم به بی دینی و فاحشه گری میشن در حالیکه مسلمونن و در مراسم دینی و زیارتها شرکت میکنن
علت چیست؟
چرا با اینکه حتی توی قلبت احساس خودفروشی نداری
مردم به تو به چشم یک زن معلوم الحال می نگرند
پاسخش در پیامی است که تو با نوع لباس پوشیدن و نوع رفتار و گفتارت به مردان مخابره می کنی
نوع و چیدمان پوشش ما حاوی پیام است
بهمین دلیل است که تو با دیدن لباس یک شخص احساس می کنی او پرستار یا دکتر است یا در شرکت
هواپیمایی کار می کند یا رفته گر است و یا پلیس و یا کارگر و یا آشپز و یا صاحب فلان شغل
بدون اینکه اونها از شغلشون برات حرف بزنن
این مطلب را نیز بیاد داشته باشیم که نوع پوشش ما در یک منطقه یا محیطی پیامی خاص نداشته باشد
ولی همین نوع پوشش در منطقه دیگر باعث جلب توجه و نگاه مردم شود
نوع رفتار و گفتار ما نیز ممکن است برداشت غلطی به فرد مقابل بدهد
و فرد مذکور فکر کند شما به او علاقه دارید (هرچند متاهل باشد) و واکنش خاصی از خود نشان دهد که به مذاق شما خوش نیاید
بنابراین زنان چادری فکر نکنن چون حجاب کاملی دارند از آزار و واکنشهای خلاف شئون اخلاقی مصون هستند
رفتار و گفتارتان نیز باید اسلام پسند باشد
به نقل از : منجاب
جمعی از دانشجویان دانشگاههای کشور و نمایندگان تشکلهای دانشجویی عصرشنبه بیستم تیرماه با رهبر معظم انقلاب دیدار و گفتگو کردند.
در این دیدار رهبر معظم انقلاب در پاسخ به سؤال یک دانشجو درباره «تکلیف استکبارستیزی بعد از مذاکرات» فرمودند: مگر مبارزه با استکبار تعطیلبردار است؟ این از مبانی انقلاب است.
اگر مبارزه با استکبار نباشد ما تابع قرآن نیستیم. آمریکا اتمّ مصادیق استکبار است، خودتان را آماده کنید برای ادامه مبارزه با استکبار و بههیچوجه نگذارید افرادی که کلیدهای کار دستشان است به تشکلهای انقلابی دانشجویی فشار وارد کنند.
.
.
.
.
محفل انس با قرآن و ترتیل یک جزء قرآن کریم هر روز در ایام ماه مبارک رمضان در حرم مطهر شاهچراغ(ع) برگزار میشود.
بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره ! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟
گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله
گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد
گفت: چرا؟
براش یه مثال زدم:
گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟ بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟
اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…
دیدم حالتش عوض شده
بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟
تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟
حرف شوهرت رو باور می کنی؟
گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه
گفتم: پس حجابت….
اشک تو چشاش جمع شده بود
روسری اش رو کشید جلو
با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره
از فردا دیدم با چادر اومده
گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!
خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره
می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه....
به نقل از وبلاگ : گم کرده ی دیرین...
«و تو اي خواهر ديني ام: چادر سياهي كه تو را احاطه كرده است ازخون سرخ من كوبنده تر است.»
(شهيد عبدالله محمودي)
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شماييد كه دشمن را با چادرسياهتان و تقوايتان مي كشيد.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مي بيني و دشمن تو را نمي بيند.»
(سردار شهيد رحيم آنجفي)
«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.»
(شهيد محمد كريم غفراني)
«خواهرم: از بي حجابي است اگر عمر گل كم است نهفته باش و هميشه گل باش.» (شهيد حميد رضا نظام)
«از تمامي خواهرانم مي خواهم كه حجاب اين لباس رزم را حافظ باشند.»
(شهيد سيد محمد تقي ميرغفوريان)
«خواهرم: هم چون زينب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت كن.»
(طلبه شهيد محمد جواد نوبختي )
«يك دختر نجيب بايد باحجاب باشد.»
(شهيد صادق مهدي پور)
«خواهرم: حجاب تو مشت محكمي بر دهان منافقين و دشمنان اسلام مي زند.»
(شهيد بهرام يادگاري)
«تو اي خواهرم... حجاب تو كوبنده تر از خون سرخ من است.»
(شهيدابوالفضل سنگ تراشان)
«به پهلوي شكسته فاطمه زهرا(س) قسمتان مي دهم كه، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعايت كنيد.»
(شهيد حميد رستمي)
«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان:بي اعتنايي شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.» (شهيد علي اصغر پور فرح آبادي)
«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوي معنويت و صفا مي كشاند.»
(شهيد علي رضائيان)
«از خواهران گرامي خواهشمندم كه حجاب خود را حفظ كنند، زيرا كه حجاب خون بهاي شهيدان است.»
(شهيد علي روحي نجفي)
«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكاري شما رشد پيدا كردم.»
(شهيد غلامرضا عسگري)
«اي خواهرم: قبل از هر چيز استعمار از سياهي چادر تو مي ترسد تاسرخي خون من.» (شهيد محمد حسن جعفرزاده)
«خواهرم: زينب گونه حجابت را كه كوبنده تر از خون من است حفظ كن.»
(شهيد محمد علي فرزانه)
« خواهران ما در حالي كه چادر خود را محكم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زينب حفظ مي كنند... هدف دار در جامعه حاضرشده اند.»
(رييس جمهور شهيد محمد علي رجايي)
بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکتهای زنجیرهای در فرانسه خرید میکرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندقدار یک خانم بیحجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوقدار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را میگرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز میانداخت.اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمیگفت و این باعث میشد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه ! بالاخره صندوقدار طاقت نیاورد و گفت:
«ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه میخوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور میخوای زندگی کن!»
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت ، نگاهی به صندوقدار کرد…روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوقدار که از دیدن چهرهٔ اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت:
«من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا وطنم… شما دینتون را فروختید و ما خریدیم.
به همت نویسنده وبلاگ : لبیک ؛ طراحی پوسترهای فرهنگی-مذهبی
۱۱ فایده برای انجام امر به معروف و نهى از منکر، حتى اگر اثر نکرد:
۱) گاهی امر و نهی ما امروز اثر نمی کند، ولی در تاریخ روی فطرت و قضاوت دیگران اثر دارد. چنان که امام حسین علیه السلام در راه امر به معروف و نهی از منکر شهید شد، تا وجدان مردم در طول تاریخ بیدار شود.
۲) گاهی امر و نهی، فضا را برای دیگران حفظ می کند. چنان که فریاد اذان مستحب است، گرچه شنونده ای نباشد؛ ایستادن به هنگام قرمز شدن چراغ راهنمایی لازم است، گرچه ماشینی نباشد. زیرا حفظ قانون و فضای احترام به قانون لازم است.
۳) گاهی امر و نهی ما، گناهکاران را از گناه باز نمی دارد؛ ولی گفتن های پی در پی، لذت گناه را در کام او تلخ می کند و لااقل با خیال راحت گناه نمی کند.
۴)برای حفظ آزادی باید امر و نهی کرد؛ زیرا نگفتن، جامعه را به محیط خفقان و ترس و سکوت تبدیل می کند.
۵) امر و نهی برای خود انسان مقام آفرین است، گرچه دیگران گوش ندهند. قرآن می فرماید: « و من احسن قولاً ممّن دعا الی الله »
۶) امر به معروف و نهی از منکر، اگر در دیگران اثر نکند؛ لااقل برای خود ما یک نوع قرب به خداوند، تلقین و تمرین شجاعت و جلوه ی سوز و تعهد است.
۷) گاهی امر و نهی ما امروز اثر نمی کند، اما روزی که خلافکار در بن بست قرار گرفت و وجدانش بیدار شد، می فهمد که شما حق گفته اید. بنابراین اگر امروز اثر نکند، روزگاری اثر خواهد کرد.
۸) امر و نهی، وجدان انسان را آرام می کند، انسان با خود می گوید که من به وظیفه ام عمل کردم. این آرامش وجدان با ارزش است، گرچه دیگران گوش ندهند.
۹)امر به معروف و نهی از منکر، سیره ی انبیاست، گرچه دیگران گوش ندهند. قرآن می فرماید: « و اذا ذکّروا لا یذکرون » و یا بار ها می فرماید: مردم سخنان و ارشاد های پیامبران را گوش نمی دهند و از آن ها روی بر می گردانند. بنابراین ما نباید توقع داشته باشیم که همه به سخنان ما گوش بدهند.
۱۰) امر به معروف، اتمام حجت برای خلافکار است تا در قیامت نگوید کسی به من نگفت، علاوه بر آنکه عذری برای گوینده است تا به او نگویند چرا نگفتی؟
۱۱) هنگام قهر الهی، آمرین به معروف نجات خواهند یافت.به نقل از کتاب دقایقی با قران از استاد قرائتی
به نقل از وبلاگ : جنبش دانشجویی حیا
هوا گـَـرم بود
نسيمـے مُلايــم مے وزيـد
چه هنــرے بود رقص ِ بلونــدے هايت در هوا
چه خنـَـك مي شدے با آن آستيــن كوتاه
چه جذاب بـودے با آن عشـوه و خنده هـا
كنـــآرم نشستـه بودے
و حس نكــردے
لــــذت مرا
وقتے راننــده
مــرا "خانـوم" خطــاب كرد
و تــو را "خانــومي".....
و مـלּ همچناלּ به خانم بودלּ خود مے بالم...به نقل از وبلاگ : ♡ تاج بندگی♡
آقا اصلا دین رو میذاریم کنار
بیا اصلا قرآن رو میذاریم کنار
حجاب یه مساله عقلیه!
هر عقل سالمی میتونه قبول کنهبه یه خانم بگو حاضری شوهرت 99% عشقش مال تو باشه 1% واسه یه زن دیگه؟!
کسی هست بگه حاضرم؟!پس همونطور که دوس داری شوهرت عشقش مال تو باشه
جوری از خونه بیرون نرو عشق شوهر مــــــردم رو بدزدی!
یه جـــور لباس نپـوش ، آرایش نکن که 1% عشق یه مــــــرد رو مال خودت کنی
زن مسلمان باید آنچنان در میان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف و وقار و سنگینى و پاكى از آن هویدا باشد!
از دامن زن ، مرد به معراج می رود
عشق غیر قابل وصف مادر به فرزند رزمنده اش
جمعی از دانشجویان مسلمان ترکیه به پوشاندن عکس ها و تصاویر تبلیغاتی مستهجن مبادرت ورزیدند.
روزنامه حریت نوشت؛ این اقدام در محوطه دانشگاهها صورت گرفته است.
روزنامه حریت با اعلام این خبر افزوده است که این دانشجویان در قابل جمعیتی به نام "باشگاه جوانان آناتولی" گردهم آمده اند و خواستار اعمال فشار بر روسای دانشگاه برای برداشتن چنین تصاویر مبتذلی از محوطه دانشگاهها هستند.
شرکت سازنده این تصاویر و تبلیغات نیز از اقدام شجاعانه دانشجویان مسلمان ترکیه در پوشاندن این تصاویر ابراز شگفتی نموده است.
صراط : چراغهای مسجد دسته دسته روشن میشوند . الحمدلله، ده شب مجلس با آبروداری برگزار شد.
آقا سید مهدی که از پلههای منبر پایین میآید، حاج شمسالدین ـ بانی مجلس ـ هم کم کم از میان جمعیت راه باز میکند تا برسد بهش.جمعیت هم همینطور که سلام میکنند راه باز میکنند تا دم در مسجد.
وقت خداحافظی، حاجی دست می کند جیب کتش…
آقا سید، ناقابل، اجرتون با صاحب اصلی محفل…
دست شما درد نکند، بزرگوار!
سید پاکت را بدون اینکه حساب کتاب کند، میگذار پر قبایش. مدتها بود که دخل را سپرده بود دست دیگری!
آقا سید، حاج مرشد شما رو تا دم در منزل همراهی میکنن…
حاج مرشد، پیرمرد 50 ، 60 ساله، لبخندزنان نزدیک میشود. التماس دعای حاج شمس و راهی راه…*
زن، خیلی جوان نبود. اما هنوز سن میانسالیاش هم نرسیده بود. مضطرب، این طرف آن طرف را نگاه میکرد.
زیر تیر چراغ برق خیابان لاله زار، جوراب شلواری توری، رنگ تند لبها، گیسهای پریشان… رنگ دیگری به خود گرفته بود.
دوره و زمونهای نبود که معترضش بشوند…
*
حاج مرشد!
جانم آقا سید؟
آنجا را میبینی؟ آن خانم…
حاجی که انگار تازه حواسش جمع آن طرف خیابان شده بود، زود سرش را انداخت پایین.
استغفرالله ربی و اتوبالیه…
سید انگار فکرش جای دیگری است…
حاجی، برو صدایش کن بیاید اینجا.
حاج مرشد انگار که درست نشنیده باشد، تند به سیدمهدی نگاه میکند:
حاج آقا، یعنی قباحت نداره؟! من پیرمرد و شمای سید اولاد پیغمبر! این وقت شب… یکی ببیند نمیگوید اینها با این فاحشه چه کار دارند؟
سبحان الله…
سید مکثی میکند.بزرگواری کنید و ایشون رو صدا کنید. به ما نمیخورد مشتری باشیم؟!
حاج مرشد، بالاخره با اکراه راضی میشود. اینبار، او مضطرب این طرف و آن طرف را نگاه میکند و سمت زن میرود.
زن که انگار تازه حواسش جمع آنها شده، کمی خودش را جمع و جور میکند.
به قیافهشان که نمیخورد مشتری باشند! حاج مرشد، کماکان زیرلب استفرالله میگوید.
- خانم! بروید آنجا! پیش آن آقاسید. باهاتان کاری دارند.
زن، با تردید، راه میافتد.
حاج مرشد، همانجا میایستد. میترسد از مشایعت آن زن!…
زن چیزی نمیگوید. سکوت کرده. مشتری اگر مشتری باشد، خودش…
دخترم! این وقت شب، ایستادهاید کنار خیابان که چه بشود؟
شاید زن، کمی فهمیده باشد!کلماتش قدری هوای درد دل دارد، همچون چشمهایش که قدری هوای باران:
حاج آقا! به خدا مجبورم! احتیاج دارم…
سید؛ ولی مشتری بود!
پاکت را بیرون میآورد و سمت زن میگیرد:
این، مال صاحب اصلی محفل است! من هم نشمردهام.مال امام حسین(ع) است…
تا وقتی که تمام نشده، کنار خیابان نایست!…
سید به حاجی ملحق میشود و دور…
انگار باران چشمهای زن، تمامی ندارد…
*چندسال بعد…نمیدانم چندسال… حرم صاحب اصلی محفل!
سید، دست به سینه از رواق خارج میشود. زیر لب همینجور سلام میدهد و دور میشود. به در صحن که میرسد،
نگاهش به نگاه مرد گره میخورد و زنی به شدت محجوب که کنارش ایستاده.
مرد که انگار مدت مدیدی است سید را میپاییده، نزدیک میآید و عرض ادبی.
زن بنده میخواهد سلامی عرض کند.مرد که دورتر میایستد، زن نزدیک میآید و کمی نقاب از صورتش بر میگیرد
که سید صدایش را بهتر بشنود. صدا، همان صدای خیابان لاله زار است و همان بغض:
آقا سید! من را نشناختید؟ یادتان میآید که یکبار، برای همیشه دکان مرا تعطیل کردید؟ همان پاکت…
آقا سید! من دیگر… خوب شدهام!
این بار، نوبت باران چشمان سید است…
سید مهدی قوام ـ از روحانی های اخلاقی دهه 40 تهران ـ یکی تعریف میکرد: روزی که پیکر سید مهدی قوام را آوردند قم که دفن کنند،
به اندازهی دو تا صحن بزرگ حرم حضرت معصومه کلاه شاپویی و لنگ به دست آمده بودند و صحن را پر کرده بودند.
زار زار گریه میکردند و سرشان را میکوبیدند به تابوت…
منبع: جام نیوز
تازه باهم رفیق شده بودیم . خیلی ساده و بی غل و قش بود.با اینکه از حجابش خوشم میومد اما تمبلی میکردم چادر روی سرم باشد.
یک روز که برای درس خواندن امده بود خانه ی ماُ همراه خودش چند بسته ی شکلات بابسته بندی های زیبا هم اورده بود. دوتا از انها را به من دادُخودش هم یکی از شکلات هارا باز کرده وگذاشت وسط بشقاب.
چن لحظه ای از درس خواندنمان نگذشته بود که دوتا مگس مزاحم سرو کله ی شان پیداشد .من تلاش کردم انها را فراری بدهم.ولی کوثر خیلی اروم گفت:تقصیر خودشه.تا خودشو نپوشونهُ مگسا رهاش نمیکینن.
فهمیدم که میخواد غیر مستقیم به من درس حجاب بده . وبگه:
مگسا کاری ندارن که تو به خاطر تنبلی حجاب نداری .
اونا کارشون مزاحمته و فقط به ظاهر نیگا میکنن . پس منو تو باید خیلی به حجاب ظاهرمون برسیم.
مهرش بیشتر از قبل در دلم افتادتا به حال نهی از منکر به این قشنگی ندیده بودم.
به نقل از وبلاگ : جسوران 1371
امام صادق ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: چه بسا نگاه هايي كه غصه هاي طولاني را در پي دارد .
به اين معني كه چشم قوي ترين ابزار حسي است . يعني ميدان آستانه تحريك چشم از بقيه حواس بيشتر است و بيشترين تحريكات حسي را دريافت مي كند و اين دل است كه بعد از نگاه به كار مي افتد يعني آنچه را ديده ، مي بيند ، دل طلب مي كند و چون امكان رسيدن به آنچه ديده شده فراهم نمي شود ؛ افسردگي و رنجوري عايد انسان مي شود .
هر كه باشد نظرش در پي ناموس كسان
پي ناموس وي افتد نظر بوالهوسان
امير مؤمنان علي ـ عليه السلام ـ براي گريز از خطر آلوده شدن و رهايي از دام شيطان هنگام رو به رو شدن با نامحرم، اين گونه رهنمود مي دهد:
اگر يكي از شما زني را ديد و خوشش آمد، چشم از او برداشته، نزد همسر خود رود كه آنچه او ديده است، همسرش نيز دارد و مواظب باشد كه شيطان را بر دل خويش راه ندهد و آن كه متأهل نيست، دو ركعت نماز بخواند و خدا را زياد سپاس گويد و صلوات بر پيامبر و خاندانش فرستد، آنگاه از فضل خدا بخواهد و خدا نيز با رحمت خويش او را از راه مباح بي نياز مي گرداند .
وقتی مشکی مد باشه خوبه
وقتی رنگ مانتو شلوار باشه خوبه
وقتی رنگ عشقه خوبه!
وقتی رنگ کت و شلوار باشه با کلاسه!
وقتی لباس های شب تو مهمونی ها مشکی باشه باکلاسه!
اما
وقتی رنگ چادر من مشکی شد
بد شد!
افسردگی می آورد!
دنبال حدیث و روایت می گردند
که رنگ مشکی مکروهه!
مشکی تا جایی که برای لباس های شما بود خوب بود و باکلاس به ما که رسید بد شد
من و متهم می کنید به افسردگی به دل مردگی
و من توی زندگی دنباله لحظه ای هستم که افسردگی گرفتم به حکم شما!چرا حجاب را مساوی با افسردگی می دانید!
دوست دارم چادر مد شود
مشکی رنگ عشق باشدعشق به خدا بدون افسردگی!
برگرفته از وبلاگ:خاطرات چادر مشکی
به نقل از وبلاگ : روی ابرهای آسمان
ﭼﺮﺍ ﺍﻭﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ؟!
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻡ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﻨﻢ!!!
ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻣﻦ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﻣﯽ ﭘﻮﺷﺎﻧﻢ.
دوست داشتن به دله، بی خیال ظاهر
بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟
گفت: آره! خیلی دوسش دارم
گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟گفت: آره!
گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟
هرروزباید بخشی از مسیر منزل تا محل کار و بالعکس را در اتوبوس بگذرانم ؛ دیروز مثل همیشه توی اتوبوس توی حال و هوای خودم بودم که صدای خانم بغل دستی ام که مرا مخاطب خویش قرار داده بو د و دستش را روی پام گذاشته بود , رشته افکارم را پاره کرد. اون خانم که چهل و چند ساله بنظر می آمد وبا ته لهجه خاصی صحبت می کرد (گویش ارمنی) گفت: " خوش بحالت که راحت می تونی چادر سرکنی!!!؟؟؟ "
در حالی که به نظرم آمد دوتا شاخ خوشکل روی سرم در حال سبز شدن هست با حالتی متعجب ازش پرسیدم : چطور مگه خانم؟! اون هم گویی که بعد از مدت ها مخاطبی برای حرف دلش یافته باشد, شروع به صحبت کرد و برایم گفت که دختری شانزده ساله دارد و در اثر معاشرت با یکی از دوستان مسلمانش که گویا دختر مومن و با حجابی هم هست به اسلام و حجاب علاقه مند گردیده است
و در این بین دوست دارد که او هم چادر سر کند ؛ اما پدرش و اطرافیان بشدت با این موضوع مخالفندو او بصورت مخفیانه و پنهانی هنگامی که همراه با دوستش است ؛ چادری را که بدور از چشم پدرواطرافیان برایش خریداری کرده ام سر می کند.
از بخت بد اتوبوس به ایستگاهی که همیشه پیاده می شوم رسیده بود و به ناچار باید پیاده می شدم , در حالی که هنوز هم متحیر از ماجرا بودم از آن خانم خداحافظی کرده و پیاده شدم. در حالی که پیاده می شدم دیدم یک دختر چکمه پوش با شالی که تنها بخشی از موهایش را پوشانده بود وبجای شلوارمعمولی, شلواراستریج چسبان و بجای مانتوهم یک پالتو پوشیده بود وآرایش غلیظی نیز داشت ؛ در کنارآن خانم در جای من نشست.
با خود اندیشیدم آیا او این داستان را هم برای او بازگو خواهد کرد ؟؟ در باقیمانده راه تا منزل فکر می کردم که قضیه در بین بعضی خانم های شهر ما عکس هست ؛ آن دختر ارمنی پنهانی چادر به سرمیکند و اما بعضی دختران پنهانی پس از طی مسافتی بعد از خروج از منزل چادر و حجاب خویش را به کناری گذاشته وآرایش غلیظی می کنند و تبدیل به مانکن هایی متحرک در سطح خیابان می گردند!!
به نقل از :مخروط ناقص مشکی من
می گفت نمی شود؛ اصلا امکان ندارد.
حجاب و ورزش؟!حجاب و کوهنوردی؟!
حجاب و فعالیت؟!... نه شدنی نیست!
اما وقتی فرشته ای عکس خرمشهر را در چشمانش قاب گرفت
دید می شود؛ با «حجاب» جنگ هم می شود!
با بودن بی حجاب های فراوان که در هر حال اثر خود را می گذارند، رعایت کردن و نکردن من چه تفاوتی دارد؟
کلیپی در مورد غیرت مندی ایرانیان (اختصاصی از وبلاگ چرا حجاب؟) (فوق العاده ...از دست ندهید)
دانلود با فرمت MP4 (م16مگا بیت)
اما می دونید چادری شدن برای من از كجا شروع شد؟
خیلی ساده این اتفاق افتاد:
یك اردوی سه روزه بود به مشهد مقدس. اینقدر این مدت كم بود كه آدم دلش نمی آمد به جز حرم مطهر امام رئوفش جای دیگه ای بره. از خونه كه بیرون می آمدیم صاف می رفتیم حرم و از حرم صاف می آمدیم خونه و به همین دلیل من اون سه روز دائم چادر سرم بود.
خب من دوست نداشتم دقیقا جلوی در حرم چادر سرم كنم آخه آدم از لحظه ای كه پاشو از در خونه به سمت حرم مقدس بیرون می زاره انگار مورد توجه امام رضاست.
برگشتیم به شهرمون؛ چادرم رو تا كردم و صاف گذاشتم تو كشو برای زیارت دفعه ی بعد. اولین باری كه می خواستم از خونه برم بیرون آماده شده بودم داشتم از پله ها می رفتم پایین تو همین فاصله از خودم پرسیدم تو مشهد برای چی چادر سرت می كردی؟ و به خودم جواب دادم: به حرمت امام رضا(ع).
یكدفعه از خودم پرسیدم خب اینجا هم شهر امام زمانه اینجا هم مورد توجه امام زمان هستی، آقا داره تو رو می بینه، چطوری می خوای بری توی خیابون وقتی امام زمان داره تو رو می بینه؟
رسیده بودم به در خونه؛ در رو باز نكردم، برگشتم تو اتاقم. چادرم رو برداشتم... و چادری شدم برای همیشه. برای همیشه به حرمت امام زمان(عج).
.
.
.
.
.
بقیه رو در ادامه مطلب بخوانید.
**************************************
*************************************
*********************