اردوی جهادی در منطقه "دولتخواه" تهران

*********

************

*************

پی نوشت : خدا به جهادگران خیر دنیا و آخرت بدهد.
سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در شیراز
پسندم آنچه را جانان پسندد
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
نوروز ۹۵ در مشهد

*******

المان های نوروزی / مشهد ، بهار ۹۵
مشکل قبر است و مشکل تر بي توشه رفتن در قبر
شخصي خدمت امیرالمومنین علي علیه السلام عرض کرد چهار مسئله دارم
حضرت فرمود : بپرس اگرچه چهل مساله باشد.
گفت :
واجب چيست و واجب تر کدام است؟
نزديک چيست و نزديک تر کدام است؟
شگفت چيست و شگفت تر کدام است؟
مشکل چيست و مشکل تر کدام است؟
مولا علي علیه السلام فرمودند:
واجب اطاعت خداست و واجب تر ترک گناه است
( چون با آلودگي به گناه عبادت مورد قبول نيست)
نزديک قيامت است و نزديک تر مرگ
عجيب دنياست و عجيب تر علاقه به آن
مشکل قبر است و مشکل تر بي توشه رفتن در قبر
کتاب نصايح صفحه 185 ، حديث 108
پری غفاری کیست؟؟؟ ... زیر پوست دربار
به گزارش خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛روزهای جدایی محمدرضا از همسر نخستیناش، «فوزیه» روزهایی بود که عرصه را برای حضور «پری غفاری» (پروین غفاری) فراهم آورد. داستان دخترکی جوان که البته سودای ملکهشدن در ذهن داشت و با وساطت مادر و البته دوست و یار غار محمدرضا شاه حسین فردوست، پا به دربار گذاشت و مدتی شاه جوان را سرگرم کرد و بعد اما با ورود ثریا اسفندیاری به زندگی شاه، رانده شد. و این طور کاخ آرزوهای دخترک جوان فرو ریخت.باید بعضی کاباره ها و سینماها را تعطیل میکردم

یکی از روزهای آخر عمر شاه در قاهره بود . خبرنگار بیبیسی از او پرسید :
« آیا احساس پشیمانی دارید ؟ »
شاه جواب داد :
« شاید در تقسیم املاک بین محرومان تعلل کردم . شاید نباید این طور با روحانیت در می افتادم و شاید نمیبایست مسیر غربی ترقی را چنین می پیمودم . باید تجارت مشروبات الکلی را قدغن میکردم .
بعضی کاباره ها و سینماها را تعطیل میکردم و با مواد مخدر مبارزه میکردم . حالا بعد از مرگم ، تنها سگ خانوادگیمان برایم خواهد گریست و دیگر هیچ ! »
امان از دل امام زمان(عج)
در پایان هر سال میلادی ، نشریات و رسانه های مختلف جهان تصاویر منتخب خود از وقایع و رویداد های مهم ، تاثیرگذار و جالب آن سال را منتشر میکنند. این تصاویر از بین عکسهای منتشر شده در رسانه های مختلف در سال ۲۰۱۵ انتخاب و باز نشر شده است.

به کدامین گناه؟

به کدامین گناه؟
تصویری از آوارگان سوری
منبع : رویترز
حجاب در سن پترزبورگ روسیه به بهانه ی بارش برف!



این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست
من " امل بودن " را ترجیح می دهم به این " تمدن ننگین "

وقتی بچه آوردن عار
ولی " سگ بازی " افتخار می شود
من امل بودن را ترجیح می دهم
به این " تمدن ننگین "
دست پرورده « گوگوش » در آستانه گرفتن مجوز نشر آلبوم موسیقی

به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه انقلاب نیوز، امیرحسین کریمی که دست پرورده گوگوش خواننده لسآنجلسی است در دوره قبلی آکادمی موسیقی شبکه معاند من و تو فعالیت کرده که حال قرار است با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آلبوم موسیقی در ایران منتشر کند!
امیرحسین کریمی حالا درصدد انتشار نخستین آلبوم رسمی خود در ایران است، او در این آلبوم با چهره های سرشناس موسیقی کشور همکاری کرده و یکی از قوی ترین تهیه کننده های موسیقی پاپ با این خواننده قرارداد پنج ساله امضا کرده است؛ این تهیه کننده موسیقی از انتشار جزییات بیشتر درباره آلبوم این خواننده خودداری کرد و انتشار جزییات آلبوم امیرحسین کریمی را به ماه های آینده موکول کرد.
حال جای این سوال است که چرا برخی از خواننده های پاپ که در داخل کشورمان به سر می برند و هیچ گونه حواشی و مشکلاتی از این قبیل هم ندارند با عدم ارائه مجوز از سوی ارشاد روبرو میشوند و یا با مشکلات فراوان روبرو هستند که مجوز گرفتن برای آنها دشوار است ولی امثال این افراد که دستپرورده یک خواننده زن بی بندوبار همچون گوگوش هستند باید به راحتی بیایند در کشور فعالیت کنند و مجوز رسمی هم بگیرند؟!
منبع : فارس
ضرب المثل های برگرفته از اشعار حافظ
به مناسبت 20 مهرماه ، روز حافظ ، ابیاتی را از دیوان حافظ تقدیم شما می کنیم که تداعی کننده ضرب المثل های ادب پارسی است:
«آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا»
«همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را»
«تو پنداری که بدگو رفت و جان برد
حسابش با کرام الکاتبین است»
«هر گه که دل به عشقی دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»
«هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار
کس را وقوف نیست که انجام کار چیست»
«گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزار ساله برآید»
«طی مکان ببین و زمان در سلوک شعر
کاین طفل، یک شبه ره یکساله می رود»
«به صفای دل رندان صبوحی زدگان
بس در بسته به مفتاح دعا بگشایند»
با مرد و زن غریبه، در حد ضرورت ارتباط کلامی برقرار کنیم
【 با مرد و زن غریبه، در حد ضرورت ارتباط کلامی برقرار کنیم】
▩ خانم ... لازم نیست از مغازه دار دو سطر تشکر کنی، یک تشکر و خداحافظی کوتاه کافیه...
▣ آقا ... مشتری شما با شما محرم نیست که بهش رنگ لباس پیشنهاد میدی و میگی این رنگ بهت میاد!
▩ خانم ... لازم نیست با فروشنده نیم ساعت چونه بزنی، یا اگه جنس گرونه .. شروع کنی به نالیدن از گرونی !نه خدا راضی هست که شما به خاطر ارزونتر خریدن با مرد نامحرم چونه بزنی که گاهی به شوخی کردن هم می کشه! نه همسرت راضی هست با این کار تخفیف بگیری ...
▣ آقای فروشنده ... شما هم جنس رو به هر قیمتی میخوای بدی ... زود قیمت نهایی رو بگو و منتظر نباش بهت التماس کنن و قربون صدقه ت برن.
▩ خانم ... کسی که شما باید همه طنازی هات رو براش نگه داری، شوهرته ... حواست باشه.
▣ آقای فروشنده ... تو مغازه ت که هستی، حواست پیش زن و بچه ی خودت باشه.
خانمها ... آقایون ... آرامش خونوده هاتون در گرو رفتارهای شماست ...
شوخی و بگو و بخند با نامحرم روی روح شما اثر می گذاره و این اثر به خونه هاتون منتقل میشه، در رفتارتون با همسرتون نمود پیدا می کنه و باعث سرد شدن محیط خونه تون میشه.
محفل انس با قرآن در حرم مطهر شاهچراغ(ع) - رمضان سال 1394
محفل انس با قرآن و ترتیل یک جزء قرآن کریم هر روز در ایام ماه مبارک رمضان در حرم مطهر شاهچراغ(ع) برگزار میشود.



توهین بی سابقه به ساحت مقدس حضرت امام علی النقی علیه السلام
با سلام
به اطلاع میرساند طی توهین بی سابقه به ساحت مقدس حضرت امام علی النقی علیه السلام که توسط مزدور خوک صفت انگلیسی شاهین نجفی صورت گرفته است زمانی که اسم مقدس این امام معصوم را با نامهای نقی و امام نقی در جست و جوگر گوگل سرچ میکنیم همراه با چهره ها و عکسهای زننده ظاهر میشود..
توجه داشته باشید دوستانی که وب دارند پوسترهای زیبا از امام هادی علیه السلام را با برچسب هادی نقی , naghi , امام نقی , imam naghi , امام نقی(ع) , emam naghi در وب خود قرار دهند تا از ادامه این حرکت زشت جلوگیری شود..
*توجه*
دوستان وبلاگی می توانند مطالب مربوطه را در قسمت های پائین در وبلاگ خود قراردهند.
* تذکر
حتما در قسمت برچسب های وبلاگ نام
امام هادی علیه السلام , هادی نقی , naghi , امام نقی , imam naghi , امام نقی(ع)
را قراردهند تا ترتیب اثر داشته باشد.
با تشکر
به نقل از : سردار شهيد محمد اسلامي نسب
تطهیر بهروز وثوقی«ضدانقلاب»،در جشنواره فیلم«فجر انقلاب اسلامی»که دولت«تدبیر و امید»مجری آن است
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه؛ دیشب شبکه نمایش سیما در حالی افتتاحیه جشنواره فیلم فجر را به نمایش گذاشت، که حرف و حدیثهای جدیای پیرامون این برنامه وجود داشت؛ حرف و حدیثهایی که حتی بحث عدم پخش آن از سوی صدا و سیما را به وجود آورده بود. به نظر میرسد عمق کینهای که برخی هنرمندان از دولت احمدی نژاد و شعارهای انقلابی او به دل گرفتهاند، بسیار فراتر از این است که بتوان تصور کرد آنها کنایه زدن به دولت قبل را حداقل طی چهار سال آینده رها کنند.
در ابتدای مراسم وقتی دبیر جشنواره پشت تریبون قرار گرفت، آن قدر خواست خود را صمیمی نشان دهد که از اصطلاح «روحانی مچکریم» استفاده کرد. او تیم قبلی را هم البته مورد نوازش قرار داد. پس از او جنتی روی سن رفت تا پیام رئیس جمهور را قرائت کند. روحانی که در آخرین حضورش در جمع هنرمندان، تز عجیبی مبنی بر «هنرمند ارزشی و غیرارزشی نداریم» را داده بود، اگرچه حرفهای خوبی زد از جمله اینکه «هنرمندان باید قول دهند که اولین جایزه خود را از مردم خود بگیرند نه از بیگانه»، اما او هم چنان از قهر هنرمندان از نظام و دولت سخن میگفت که انگار در چهار سال اخیر، جشنواره فیلم فجر تعطیل بوده و کلید تدبیر او بوده که آن را باز کرده!
حالا نوبت فرزاد حسنی بود که پشت تریبون قرار بگیرد. او از همان ابتدا با تاکید بر اینکه «به نظرم حال شما خوب است»، به کنایه به امیدهای ناشی از دولت جدید اشاره کرده و مدام از این میگفت که چقدر خوب شده که فلان کارگردان که قبلا در جشنواره نبوده، حالا در تالار وحدت و در کنار وزیر ارشاد نشسته است!
اگر از سخنان مانی حقیقی که گفت مسئولان حوزه هنری را میبخشیم اما دیگر تکرار نشود! بگذریم، سخنان سعید راد واقعا غیرقابل باور بود. او که سابقه حضور در فیلم برجسته دفاع مقدسی «دوئل» را هم دارد، وقتی پشت تریبون قرار گرفت گفت: «در اینجا میخواهم به عنوان یک بازیگر، اجازه بگیرم که از بزرگان بازیگری محمدعلی فردین و بهروز وثوقی نام ببرم که نسلهای بعدی بازیگری مثل محمدرضا فروتن، شهاب حسینی، پولاد کیمیایی و ...از روی دست آن مشق کردند».
راد سپس وثوقی را یک رکن سینمای ایران معرفی کرد!
بله؛ در جشنـــواره فیلم فجر که هر ساله در سالروز پیروزی انقلاب اسلامی برگزار میشود ، کسی به عنوان رکن سینما معرفی میشود که حشر و نشـرش با دربار پهلوی اظهر من الشـمس است و همین چند سال قبل هم در یک فیلم ضدایرانی بازی کرده است.
(برای اطلاع از میزان وابستگی بهروز وثوقی به دستگاه پهلوی٬ قسمت پایانی این مطلب را بخوانید.)
پس از همه این کنایههای رنگارنگ به تیم قبلی و دولت قبلی، نوبت ایوبی معاون وزیر و رئیس سازمان سینمایی رسید تا تیرهای خود را روانه نگاه قبلی سازد. او گستاخانه از این گفت که «آنها» باید شهامت عذرخواهی داشته باشند و «ما» شهامت بخشش؛ «از همه آن ها میخواهم که بازگردند و گذشته را جبران کنند. خود نیک میدانند که بر شاخ نشسته بودند و بن میبریدند. این گفتگو نیازمند شجاعت است. شهامت عذرخواهی و شجاعت بخشش؛ هر دو لازم است».
اگرچه مقصود این نوشته دفاع از اشتباهات ریز و درشت دولت قبلی نیست که با بها دادن به هنرمندان معلوم الحال به خیال خام خود فکر میکرد میتواند آنها را حامی خود کند، اما شایسته نیست که دولتی که از بن خود را فرهنگی میداند در یک رویداد فرهنگی به اصطلاح مهم، تیشه بر دست، به تصفیه حساب سیاسی با رقیبان پرداخته و فضا را برای مطرح شدن اسامی بازیگران هنرمند اما فاسدی همچون بهروز وثوقی فراهم سازد.
راستی اگر نام جشنواره فیلم فجر را بگذارند جشنواره فیلم «کن» یا «دبی» یا ... آیا در سین برنامه افتتاحیه یا نوع فیلمهای آن، تغییر اساسیای به وجود خواهد آمد؟
نقش اشرف در شهرت بهروز وثوقی
وی که نام اصلی اش خلیل وثوقی است در سال ۱۳۱۶ در شهر «خوی » به دنیا آمد و پس از تحصیل مدرک دیپلم متوسطه، در جستجوی کار به تهران آمد و در سال ۱۳۳۷ به کار دوبله فیلمهای خارجی و ایرانی مشغول شد .
چندی بعد «وثوقی» پس از سه سال فعالیت در این حرفه، با حمایت یکی از هنر پیشگان زن سینمای آن روزگار به نام «پوری بنایی » با فیلم « صد کیلو داماد » فعالیت سینمایی خود را آغاز کرد، اما علی رغم حضور در کنار این هنر پیشه زن و بازی در فیلم های مبتذل به شهرت چندانی دست نیافت، تا اینکه ناگهان جریانی با عنوان «موج نو» با حمایت نویسندگان وابسته ای همچون « فیروز شیروانلو »، « پرویز دوایی » کارمند پرسنلی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، « لیلی امیر ارجمند » ندیمه فرح پهلوی و با سرمایه تهیه کنندگانی مانند « علی عباسی » .« مهدی میثاقیه » در سینمای ایران شکل گرفت.
این عناصر مأموریت داشتند که «بهروز وثوقی»، هنر پیشه درجه دهم سینمای ایران را به معروف ترین و گران ترین بازیگر سینما تبدیل کنند و چنین شد که به دستور «اشرف پهلوی» وی به یکی از پدر خوانده های سینمای ایران تبدیل شد. چنانکه با یک تلفن برای فیلم هایش مجوز نمایش می گرفت و با یک تلفن هم فیلم های دیگران را سالها راهی انبار می کرد.
بستر سازی در جهت چهره سازی او چنان ماهرانه صورت گرفت که دیگر هنر پیشگانی که تا قبل از دهه پنجاه گران ترین بازیگران سینمای ایرن محسوب می شدند و فیلم هایشان از فروش خوبی برخوردار بود در اواخر دهه پنجاه عملا خانه نشین شده بودند. در حالی که وثوقی برای بازی در هر فیلم در سالهای ۱۳۵۷ - ۱۳۵۳ رقم بالایی معادل نیمی از هزینه تولید فیلم در آن سالها به عنوان دستمزد دریافت می کرد.
حضور مافیایـــی « وثوقی » در عرصه هنر چنان بود که در هنگام ازدواج با « فائقه آتشین » معروف به « گـوگــوش » ، وی ترانه سرایان و آهنگسازان معترض به همسرش را یکی دو سال ممنوع القلم و ممنوع التصویر می ساخت تا برای همیشه ادب شوند .
« بهروز وثوقی » پس از افتضاح افشای روابط « همسرش » با « داریوش اقبالی » ، پس از طلاق همسرش، این خواننده معتاد به مواد مخدر را توسط مأموران به دام انداخت و با حمایت اشرف مطبوعات را وادار ساخت تا تصویر او را به همراه مواد مخدر مکشوفه در صفحات حوادث خود به چاپ برسانند .
بدین ترتیب در جامعه این شایعه قوت گرفت که « داریوش اقبالی» به جرم سیاسی به زندان افتاده است. سرانجام نیز « داریوش اقبالی » با خواندن ترانه های «رسول بزرگ رستاخیز» و «طلایه دار» در تلویزیون و تقدیم آنها به شاه از زندان آزاد شد.
منبع : شیرازه
شهدا ، شرمنده ایم . . .
ارتباط و مذاکره با آن ها ، هم خیانت و هم حماقت است!
" عدّهاى با دستشان به پاى خود رشتههایى را مىبندند و گرههایى را به وجود مىآورند؛ خود را از قابلیت استفاده براى این ملت و آرمانهاى او مىاندازند و بعد هم اسلام و نظام اسلامى و احکام اسلامى را متّهم مىکنند. ناجوانمردى از این بیشتر؟! بعضى در دلِ خود احساس ضعف مىکنند، یا چشمغرّههاى امریکا آنها را مىترساند، یا وعدههاى امریکا و امثال امریکا دل ضعیف و ناتوانشان را به خود جذب مىکند؛ لذا به سمت امریکا مىکشند.
آنگاه ملت و جوانان مؤمن و مدیران باایمان و باصفاى کشور را متّهم مىکنند که اینها نمىتوانند؛ بنابراین ناچاریم برویم تسلیم امریکا شویم!
کسانى که دم از مذاکرهى با امریکا مىزنند ، یا از الفباى سیاست چیزى نمىدانند، یا الفباى غیرت را بلد نیستند؛ یکى از این دو تاست. در حالى که دشمن اینطور اخم مىکند، اینطور متکبّرانه حرف مىزند، اینطور به ملت ایران اهانت مىکند، تصریح هم مىنماید که مىخواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّهاى در اینجا ذلیلانه و زبونانه مىگویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانهى بىغیرتى است؛ این سیاستمدارى نیست.
سعى مىکنند رنگ و لعابى از فهم سیاسى به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسى است.
مسألهى آمریکا این است که هویّت اسلامى و ملى ما را قبول ندارد و این را به زبان مىآورد.
چرا عدّهاى از مدّعیان سیاست و فهم، نمىفهمند؟! واقعاً جاى تأسّف است. حکومتى که اینطور صریحاً مىگوید مىخواهم علیه نظام اسلامى و خواستِ ملت ایران عمل کنم و براى براندازى این نظام بودجه مىگذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است!"
بیانات در دیدار جمعی از فرماندهان و رزمندگان عملیات آزادسازی خرمشهر1381/03/01
مجری BBC : نگران ایران نیستم ؛ نگران جیبم هستم
به گزارش شیرازه، یکی از کاربران رجانیوز با ارسال تصویر گفتگوی فیس بوکی اش با فرناز قاضی زاده مجری بی بی سی فارسی که چندی قبل انجام شده است، نوشت:
مدتها قبل در یکی از شبکه های اجتماعی به صفحه مجری بی بی سی فارسی برخوردم. او را از قبل می شناختم چون در دوران اصلاحات در روزنامه های زنجیره ای بود و الان چند سال است که به عنوان یک ضد انقلاب فراری به مزدوری برای رسانه دولتی انگلیس مشغول است.
به همین خاطر برایش نوشتم: افتخار می کنی به اینکه نون بی بی سی رو می خوری؟ کمی با وحدانت خلوت کن ببین بی بی سی کی نگران ایران بوده که الان دومی اش باشه؟ زمان مصدق؟ زمان انقلاب؟ یا الان؟
پاسخ مجری بی بی سی فارسی به این پرسش ساده خیلی جالب بود.. قاضی زاده می نویسد:
هیچ وقت، من هم نگران ایران نیستم، نگران جیبمم.
برو سرچ کن ببین چند بار اون موقع که تو ایران و روزنامه های ایران می نوشتم یا توی تلوزیون ایران کار می کردم، با اسم کیهان به من گفته قلم به دست مزودر، من که فحشش رو خوردم، حالا دیگه چه فرقی می کنه. قیمت تو یه ساندیسه(!) قیمت من حداقل از تو بیشتره.
این کاربر در پایان نوشت: جالب آنکه بعد از این پرسش ساده و اعتراف قاضی زاده به اینکه دلش برای جیبش می سوزد، نه ایران، از طرف او بلاک شدم! این است معنای دلسوزی برای ایران و آزادی بیان توسط مزدوران انگلیس!

به نقل از : تلاش خالصانه ،اعتقاد صادقانه
ما منتظر منتقم فاطمه هستیم
شارون ، موجودی خونخوار که شاید چنگیز هم در برابرش در خونریزی سر تعظیم فرود آورد...کسی که نه در صبرا و شکیلا به مردم رحم کرد، نه در غزه، نه در لبنان وبیروت.
چند سالی می شود که به ظاهر در اثر تصادف در کما و زندگی نباتی به سر می برد...
تعجب نکنید...
این یک تصادف معمولی نبود تصادفی بود که از پیش تعیین شده بود توسط حزب راست گرا و افراطی و جنگ طلب صهیونیستی که به سر کردگی اولمند رهبری می شد.
به خاطر عقب نشینی از غزه و لبنان ترور شارون در دستور کار قرار گرفت که به زندگی عادی این صفاک خونخوار پایان داد...
این جنایتکار به زندگی نباتی تبعید شده و در بیمارستان بود و در عین حال هیچ یک از مقامات این رژیم نمی توانستند که به خود اجازه دهند که دستگاه ها را قطع کنند و به طور کامل به زندگی او پایان دهند و امید روزی را داشتند که علم به حدی رسد که بتوان وی را دوباره به زندگی خفت بار خود باز گردانند...
اما وی در روز 11 دستامبر 2014 مصادف با 9 ربیع الاول سال1435 هجری قمری برابر با ولایت مولایمان حضرت صاحب به جهنم ابدی فرستاده شد تا در پیشگاه خداوند کارهای ناتمام و مجازات هایی که در زمین جا ماند را به سر انجام برساند.
و این نمونه بارزی بود از این شعار:
"مــا منتــظـــــر منتقــــم فاطمـــه هستیــــم"
سرم فقط برای بوسیدن دست های شهیدپرور تو خم می شود ...
مـــــــادرم؛
ســــرم نه از بــــرای ظلــــم خـــــم می شـــــود؛
نه مــــرگ، نه تـــــرس؛
ســـــرم فقط برای بوسیــدن دســت های شهیـــــدپـــرور تــو خـــــم می شود ...
ما یوسف خود نمی فروشیم تو سیم خود نگه دار
استخدام به شرط کشف حجاب!
به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، گویا برخی از شرکتهای خصوصی که تعدادشان کم هم نیست بجای استخدام کارمند، قصد دارند برده جنسی استخدام کنند.
اتفاق تاسف باری که هر روز بیشتر از روز گذشته در محیط های کاری گسترده می شود و در این میان نهادهای مسئول هم انگار توجه چندانی به جلوگیری از این فاجعه ندارند.

* وقتی درخواست های بیشرمانه، ورد زبان برخی مدیرعامل ها می شود!
نگار. ج 25 سال دارد، او چندی پیش از میان آگهی های کارمند دفتری روزنامه چند جایی تماس گرفت و فرم پر کرد و در نهایت از سوی شرکت های خصوصی دعوت به کار شد. عمر فعالیت نگار در این شرکت خصوصی اما به چند هفته هم نرسید.
نگار در خصوص ماجرای استخدامش می گوید: روزی که مدیرعامل شرکت از من دعوت به همکاری کرد و من به دفتر رفتم مدیرعامل شرکت با درخواست من در خصوص حقوق پیشنهادی موافقت کرد و قرار شد که سه ماه به صورت آزمایشی کار کنم تا پس از آن مدت نام من هم در لیست بیمه قرار بگیرد، هنوز چند روزی از آغاز به کار من نگذشته بود که یک روز مدیرعامل من را به اتاقش خواند و در صحبت هایی به من فهماند با اینکه خودش زن و فرزند که به من علاقمند شده و می خواهد رابطه ای صمیمی تر از رابطه رئیس و مرئوسی با من داشته باشد!
پس از شنیدن این حرفها دیگر نمی دانستم باید چه کار کنم، اتاق را ترک کردم و از فردای آن روز دیگر به آن شرکت نرفتم و تاسف خوردم به حال خودم که چهار سال پله های دانشگاه را طی کردم تا بتواند مدرک کارشناسی مدیریت را بگیرم اما در محیط کار به جای توانایی های تحصیلی من، انتظارات نامشروع و نامناسبی از من طلب می شد.
* روابط غیراخلاقی؛ راز بقا در برخی شرکت های خصوصی
میترا. ب 27 سال دارد. او مدتی است که شغلش را رها کرده است. وقتی در خصوص علت ترک کارش از او می پرسیم می گوید: « من چند سالی بود که در یکی از شرکت های خصوصی بزرگ و اسم و رسم در زمینه بازرگانی کار می کردم و تجربه ام در زمینه کارم هم زیاد شده بود. چندی پیش مدیر بالا دستی من تغییر کرد و مردی که یکی از اقوام نزدیک مدیر کل شرکت بود با عنوان مدیر جدید به قسمت ما آمد که از همان ابتدا سنگینی نگاهش آزار دهنده بود. هنوز مدت زیادی از حضور او به عنوان مدیر جدید نگذشته بود که یک روز پس از پایان کار و زمانی که همه کارکنان رفته بودند به اتاق من آمد و از من خواست که رابطه ای صمیمی با او داشته باشم.
مدیر جدید زمانی که با واکنش شدید من روبرو شد، دیگر چیزی نگفت اما از فردای آن روز تمام تلاش خود را به کار گرفت تا به قول معروف زیراب من را بزند و در نهایت هم موفق شد با دروغ و ریا من را کار نابلد جلوه دهد و از مدیرکل بخواهد که شخص دیگری را جایگزین من کنند.»
میترا ادامه می دهد: « متاسفانه این روزها یکی از شرایط بقا در برخی از محیط های کاری خصوصی تن دادن به رابطه های غیراخلاقی است و در این میان اگر کسی مانند من نخواهد که به این ارتباطات نامناسب آلوده شود، مدام باید بیکاری را تجربه کند. »
* استخدام به شرط کشف حجاب
بهاره. ک 24 ساله یکی از دخترانی است مدتها به دنبال یافتن شغل، آگهی های روزنامه ها را دنبال می کند.بهاره در خصوص تجربه ای که در روزهای جستجوی کار کسب کرده است، می گوید:
در خلال آگهی های های روزنامه که هر روز با آنها تماس می گرفتم، یک روز مدیر یکی از شرکت های برای مصاحبه با من تماس گرفت و من به دفتر شرکت واقع در خیابان میرداماد رفتم. بهاره ادامه می دهد: از همان زمانی که منشی در شرکت را باز کرد من به ناگاه انگار که مکانی غیر از کشور ایران وارد شده بود.
دفتر شرکت پر بود از دخترانی که بدون روسری و مانتو و حجاب، به کار خودشان مشغول بودند. من که شوکه شده بودم و دقیقا نمی دانستم ماجرا از چه قرار است با راهنمایی منشی وارد اتاق مدیرعامل شدم و مدیرعامل هم با بیان اینکه شرط استخدام در این شرکت این نوع از پوشش است گفت : « مشتری های ما غالبا شرکای بین المللی هستند و برای همین مسئله هم خانم ها در محیط شرکت نباید حجاب داشته باشند چون به ذائقه طرفهای خارجی مان چندان خوش نمی آید! اما در مقابل حقوق مناسبی را هم می دهیم! »
بهاره ادامه می دهد: « من که دیدم هوا پس است، زودتر کلام را کوتاه کردم و فرار را بر قرار ترجیح دادم و تاسف خوردم به حال دخترانی که برای حقوق بیشتر حاضر می شوند با برداشتن حجاب در چنین محیط نامناسبی و ناامنی کار کنند.»
* استفاده ابزاری از زنان نماد بارز خشونت است
کتایون.م 28 ساله است. او در خصوص تجربه پیدا کردن کار می گوید: چون حجاب من چادر بود و روابطم هم با جنس مخالف در چارچوب شرع تعریف می شد و شوخی و خوش و بش کردن با نامحرمان دل خوشی نداشتم، معمولا هر جا که برای استخدام می رفتنم با پاسخ نه مدیر عامل روبرو می شدم چون ظاهرم به درد کار در چنان محیط هایی نمی خورد و از سوی دیگر نمی توانستم مراوده ای بی پروا با مردان داشته باشم.
کتایون با بیان اینکه پس از مدتها جستجو، شغلی را در محیطی امن پیدا کرده است ادامه می دهد: متاسفانه برخی از کارفرماها زنان را در محیط های کار تنها به عنوان جنسی زیبا می خواهند و رویکردی ابزاری به کارمندان خانم دارند که باعث شده برخی محیط های کار سالم نباشند.
داستان زندگی نگار، میترا، بهاره و کتایون تنها چند مورد از اتفاقاتی است که هر روز در محیط های کار ما اتفاق می افتد و باعث می شود که دختران و زنان ما در محیط های کار مورد خشونت های تمام نشدنی روبرو شوند.
در این میان اما نهادهای سیاست گذار و مسئول، هستند که باید نظارتی بر محیط های کار خصوصی داشته باشند که هر مدیری به صرف داشتن سرمایه و شرکت به خود اجازه ندهد که نوامیس این مملکت را به عنوان ابزاری برای سود و هوسرانی خود به کار گیرد و در این میان این همه آسیب بر پیکره زنان و دختران و خاناوده های جامعه وارد کنند.
در این میان نیروهای انتظامی و دولت باید تمام تلاش خود را به کار گیرند که در طرحی دائمی و نه ضربتی به وضعیت شرکت ها و محیط های شغلی خصوصی نظارت همیشگی داشته باشند تا دیگر شاهد بروز چنین فجایعی در کشور نباشیم.
به نقل از : یا لثارات !
منبع: تبیان
تاریخ ِ زن آبرو می گیرد
تاریخ ِ زن
آبرو می گیرد
وقتی پلک صبوری می گشایی
و نام حماسی ات بر پیشانی دو جبهه ی نورانی می درخشد : زینب !




















این وبلاگ به نیت احیای امر به معروف و نهی از منکر در فضای مجازی و همچنین فضای حقیقی